سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
 RSS 
اوقات شرعی
سه شنبه 88 خرداد 26 ساعت 4:28 عصران کلید خدا کو؟

از خدا یک کمی وقت خواست

وای ای داد بیداد

دیدی اخر خدا مهلتش داد!

امد و توی قلبت قدم زد

تکه ای از جهنم رقم زد

او قسم خورد و گفت :

ابروی تو را می برد

توی بازار دنیا

مفت،قلب تو را می خرد

امد و دور قلب تو پیچید

بعد با قیچی تیز نا مرئی اش

بال های تو را چید

امد و با خودش

کیسه ای سنگ داشت

توی یک چشم بر هم زدن

جای قلبت

قلوه سنگی گذاشت

قلوه سنگی به اسم غرور

بعد از ان ریخت پرهای نور

وشدی کم کم از اسمان،دور دور

برد شیطان دلت را کجا،کو؟

قلب تو ان کلید خدا،کو؟

ای عزیز خداوند!

پیش از انکه در اسمان را ببندند

پیش از انکه بمانی

تا ابد در زمینی به این دور و دیری

کاش بر خیزی و با دلیری

قلب خود را از او پس بگیری


متن فوق توسط: نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

درباره خودم
هرچه می خواهد دل تنگت بگو

فهرست موضوعی یادداشت ها
تغییر . خاک . گل .
آرشیو یادداشت ها
سلام
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
لوگوی من
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
لوگوی دوستان من

اشتراک در خبرنامه