سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
 RSS 
اوقات شرعی
یکشنبه 88 خرداد 24 ساعت 9:57 صبحخاک خوشبخت

سالهاپیش از این

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

 پرزدن انسوی پرده ی اسمان بود

 ارزویش همیشه

 دیدن اخرین قله ی کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

 از ته دل  خدا را صدا کرد

یکشب اخر دعایش اثر کرد

 یک فرشته تمام زمین راخبر کرد

و خدا تکه ای خاک برداشت

 اسمان رادر کاشت

خاک راتوی دستان خود ورز داد

روح خود رابه او قرض داد

خاک

توی دست خدا نور شد

  پر گرفت از زمین دور شد

راستی من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم!


متن فوق توسط: نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

درباره خودم
هرچه می خواهد دل تنگت بگو

فهرست موضوعی یادداشت ها
تغییر . خاک . گل .
آرشیو یادداشت ها
سلام
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
لوگوی من
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
لوگوی دوستان من

اشتراک در خبرنامه